آمدم این عشق را با خاک یکسانش کنم آمدم این درد را در دل ویرانش کنم
آمدم تا بشکنم عهدی که بستم از دل و جان لیک ترسم باز هم جان را بقربانش کنم
آمدم تا واپسین ساعات عشق خویش را در غروبی ارغوانی باز مهمانش کنم
آمدم تا کس نگوید بی وداع تن داد و رفت شاید از بی مهریش قدری پشیمانش کنم
خاک تو سر من که با تو رفیقم
و تو احوال مرا نمی پرسی
سلام: عکست محشره فقط کاش میزاشتی کوپیش کنم بی مرام
سلام دوست عزیزم . اگه با مرام و بی مرام بودن به این چیز هاس باشه هر کس هر عکسی از وبلاگ میخواد بگه تا بهش بدم . خداحافظ
عالیه دمتون گرم
omid varam piroz va mofagh bashi