آبی عشق

شعر _ د استان کوتاه

آبی عشق

شعر _ د استان کوتاه

آمدم تا ....

 

آمدم این عشق را با خاک یکسانش کنم آمدم این درد را در دل ویرانش کنم

 آمدم تا بشکنم عهدی که بستم از دل و جان لیک ترسم باز هم جان را بقربانش کنم

آمدم تا واپسین ساعات عشق خویش را در غروبی ارغوانی باز مهمانش کنم

 آمدم تا کس نگوید بی وداع تن داد و رفت شاید از بی مهریش قدری پشیمانش کنم

نظرات 5 + ارسال نظر
هادی بیغم 2 مرداد 1385 ساعت 02:31 ب.ظ http://kir

خاک تو سر من که با تو رفیقم
و تو احوال مرا نمی پرسی

غریبه.تنها 14 مرداد 1386 ساعت 09:39 ق.ظ

سلام: عکست محشره فقط کاش میزاشتی کوپیش کنم بی مرام

سلام دوست عزیزم . اگه با مرام و بی مرام بودن به این چیز هاس باشه هر کس هر عکسی از وبلاگ میخواد بگه تا بهش بدم . خداحافظ

مجتبی 30 شهریور 1386 ساعت 09:15 ب.ظ

عالیه دمتون گرم

chiristian 9 آبان 1386 ساعت 09:58 ب.ظ

omid varam piroz va mofagh bashi

راحیل 19 بهمن 1386 ساعت 01:18 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد