اشک

 abiye_eshgh_2006

 

یک نظر بر آب کردم ابر باریدن گرفت

یک نظر بر یار کردم یار نالیدن گرفت

تکیه بر دیوار کردم خاک بر فرقم نشست

خاک بر فرقش نشیند آنکه یار از من گرفت

 

خدایا گر تو درد عاشقی را می کشیدی 

تو هم زهر جدایی را به تلخی می چشیدی

اگر چون من به مرگ آرزوها می رسیدی

پشیمون میشدی از اینکه عشق را آفریدی

خدایا آسیان خسته به درگاه تو رو کردم

نماز عشق را آخر به خون ِ دل وضو کردم

دلم دیگر به جان آمد در این شبهای تنها

بیا بشنو تو فریادی که پنهان در گلو کردم
 

 

زندگی گل زردی است به نام غم

فریاد بلندی است به نام آه

آینه شکسته به نام دل

مروارید طلایی است به نام اشک