خدایا گر تو درد عاشقی را می کشیدی
تو هم زهر جدایی را به تلخی می چشیدی
اگر چون من به مرگ آرزوها می رسیدی
پشیمون میشدی از اینکه عشق را آفریدی
خدایا آسیان خسته به درگاه تو رو کردم
نماز عشق را آخر به خون ِ دل وضو کردم
دلم دیگر به جان آمد در این شبهای تنها
بیا بشنو تو فریادی که پنهان در گلو کردم
زندگی گل زردی است به نام غم
فریاد بلندی است به نام آه
آینه شکسته به نام دل
مروارید طلایی است به نام اشک