درباره من
سلام . از اینکه از وبلاگ من دیدن می کنید خیلی خوشحالم .
امیدوارم خوشتون بیاد .
.
ادامه...
پیوندها
دستهها
جدیدترین یادداشتها
همه- [ بدون عنوان ]
- عاشق نبودی تو ......
- بوسه بر عکست زنم
- خدا حافظ...
- وحشت تنهایی
- [ بدون عنوان ]
- « کوچه»
- شیشه ی دل
- زندگی یعنی چه ؟؟
- سبوی شکسته
- [ بدون عنوان ]
- فرق منو پروانه
- با تمام آرزوهایم رهایت میکنم
- مرگ من روزی فرا خواهد رسید
- آرزو
- به کجا چنین شتابان؟(شعری که خیلی خیلی دوسش دارم . )
- تبانی
- درد تنهایی
- غم من
- کاش. . .
- بهترین باش
- بر ماسه ها نوشتم..
- در قفس....
- وداع
- شمع
- [ بدون عنوان ]
- درد عشق
- اشک
- عمر تباه
- گلایه
- راهی به غیر از زندگی نیست
- آمدم تا ....
- چشمهای من..
- چه زود گذشت
- مادر بزرگ
- زندگیم داغون شد
- گذشت
- هنوز برنگشته...
- جای خالی او
- هدیه
- عشق
- منو ببخش
بایگانی
- دی 1385 5
- آذر 1385 6
- آبان 1385 4
- مهر 1385 2
- شهریور 1385 2
- مرداد 1385 9
- تیر 1385 14
آمار : 119058 بازدید
Powered by Blogsky
در قفس....
در قفس ناله ها کردم کسی یادم نکرد
در قفس جان دادم و صیاد آزادم نکرد
ضربه سیلی چنان از زندگی سیرم نمود
آرزوی مرگ کردم مرگ هم شادم نکرد
چه دردیست در میان جمع بودن
ولی در گوشه ای تنها نشستن
برای دیگران شعری سرودن
ولی لبهای خود همواره بستن
اسماعیل
13 مرداد 1385 ساعت 12:37 ق.ظ
کارت بیسته ولی کتاب کارو پیدا کن از مطلبتای اون استفاده کن مخصوصا کتابه شکسته سکوت بای یا حق